o*o*o*o*o*o*o*o
طول کشید تا فهمیدم دنیا همین است یک اجتماع نقیضین
خوبی و بدی شادی و غم و تمام تناقضات را در دل خود جای داده چاره ای جز سازگاری و کنارآمدن نیست
من بزرگ شدم و فهمیدم که تنها ناجی جهانم خودم هستم
خودم هستم که می توانم به آرزوهای خیالیم رنگ واقعیت بپاشم دنیای سیاه و سفید و تکراری ام را رنگی کنم
خودم هستم که باید با تمام سختیها تناقضات از دنیا بجنگم و بهترین ها را برای خودم بسازم
فهمیدم این دردها و سختی خودم را نمی کشد و ولی جسورتر میکند
به حرمت آروزهای کودکی ام قوی بودن را یاد گرفتم به خودم قول دادم که پناه خودم باشم چشم انتظار هیچ دستی نمانم
دنیا برسانیم که من هیچ وقت تسلیم نخواهم شد
من همان کودک خیالباف بلندپرواز دیروزم
اما قوی تر، اما جسور تر
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
می خواهم به اتفاقاتِ خوبِ نیفتاده ، اعتماد کنم
و ایمان داشته باشم که یکی از همین روزها خواهند افتاد
درست لابلای مشغله هایی که از سر و کولِ روزمرگی هایم بالا می روند
در دلِ نگرانی هایی که حوالیِ باورهایِ من ، جا خوش کرده اند
و در اعماقِ خستگی هایِ مفرط و تکراری ام
اتفاقاتِ خوب ، خواهند افتاد
و من دوباره شبیهِ کودکی ام
لبخند خواهم زد